glassدیکشنری انگلیسی به فارسیشیشه، لیوان، گیلاس، استکان، جام، شیشه الات، ایینه، ابگینه، شیشه دوربین، شیشه ذرهبین، الت شیشهای، شیشه گرفتن، شیشه ای کردن، صیقلی کردن
لیف شیشهglassfibre, fiberglassواژههای مصوب فرهنگستانلیف حاصل از مذابریسی شیشه (drawing molten-glass) که بهصورت الیاف خردشده و پیوسته و نمدی تولید میشود و عموماً برای تقویت بسپار به کار میرود
glassدیکشنری انگلیسی به فارسیشیشه، لیوان، گیلاس، استکان، جام، شیشه الات، ایینه، ابگینه، شیشه دوربین، شیشه ذرهبین، الت شیشهای، شیشه گرفتن، شیشه ای کردن، صیقلی کردن