غورکلغتنامه دهخداغورک . [ رَ ] (اِ مصغر) تصغیر غور (اِخ ) رجوع به غور شود : غورک بیمغز را صفرا بشورید و بگفت کای مموه باشگونه یاوه گوی و هرزه لا.سنایی غزنوی (از لباب الالباب چ 1335 ص 430).<
غورکلغتنامه دهخداغورک . [ رَ ] (اِخ ) حاکم سمرقند در زمان خلافت ولیدبن عبدالملک . وی با قتیبةبن مسلم جنگ کرد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 161 شود.
غورکلغتنامه دهخداغورک . [ رَ ] (اِخ ) غوزک . غوژک . نام گردنه ای است . رجوع به غوژک و غوزک و الجماهر بیرونی ص 220 شود.