بافت دانهای بیگانهریختxenomorphic-granular texture, allotriomorphic-granular textureواژههای مصوب فرهنگستانبافت آذرین ویدایی (phaneritic texture) که بخش اعظم آن از دانههای هماندازۀ بیوجه تشکیل شده است
بافت دانهای خودریختidiomorphic-granular texture, automorphic-granular textureواژههای مصوب فرهنگستانبافت آذرین ویدایی (phaneritic texture) که بخش اعظم آن از دانههای هماندازۀ خوشوجه تشکیل شده است
بافت دانهای نیمهخودریختhypidiomorphic-granular texture, hypautomorphic-granular textureواژههای مصوب فرهنگستانبافت آذرین ویدایی (phaneritic texture) که بخش اعظم آن از دانههای هماندازۀ نیمهخوشوجه تشکیل شده است
زبردیکشنری فارسی به انگلیسیbristly, coarse, grainy, granular, gritty, gross, sur-, up , prickly, rough, shaggy, splintery, super-, supra-, thick
برف بهارهspring snowواژههای مصوب فرهنگستانبرف ترِ درشت و دانهدانه، شبیه به یخ خردشدۀ آبدار که عموماً در بهار یافت میشود متـ . برف دانهدانه corn snow, granular snow