gravesدیکشنری انگلیسی به فارسیگورها، قبر، خاک، گودال، حفره، نقش کردن، تراشیدن، حفر کردن، قبر کندن، دفن کردن
engravesدیکشنری انگلیسی به فارسیحکاکی می کند، حکاکی کردن، قلم زدن، منقوش کردن، کندهکاری کردن در، گراور کردن، نقش کردن، بریدن