نفولغتنامه دهخدانفو. [ ن َف ْوْ ] (ع مص ) یکسو کردن چیزی را. (ازمتن اللغة) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). لغتی است در نفی . (از اقرب الموارد). رجوع به نَفْی ْ شود.
نفیفلغتنامه دهخدانفیف . [ ن َ ] (ع اِ) تنگ پالان شتر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || گیاهی است . (منتهی الارب ).
greatدیکشنری انگلیسی به فارسیعالی، بزرگ، کبیر، عظیم، زیاد، فراوان، مهم، معتبر، خطیر، هنگفت، ماهر، متعال، عالی مقام، بصیر، ابستن، مطنطن، تومند