grindدیکشنری انگلیسی به فارسیتمیز کردن، کار یکنواخت، خرحمالی، عمل خرد کردن یا اسیاب کردن، سخت کار کردن، خرد کردن، اسیاب کردن، تیز کردن، اذیت کردن، کوبیدن، ساییدن، اسیاب شدن، سابیدن
قهوۀ ترکسابturkish-ground coffee, turkish-ground/ turkish-grindواژههای مصوب فرهنگستانسابۀ قهوهای که میانگین اندازۀ ذرات آن بین 200 تا 500 میکرومتر است