growthدیکشنری انگلیسی به فارسیرشد، افزایش، پیشرفت، اثر، حاصل، ترقی، تومور، نمود، نتیجه، روش، گوشت زیادی، چيز زائد
تودغدۀ رشدزاgrowth hormone-secreting adenoma, somatotrope adenoma, somatotroph adenoma, eosinophilic adenomaواژههای مصوب فرهنگستانتودغدهای در غدۀ زیرمغزی که هورمون رشد را بیش از اندازه ترشح میکند
growthدیکشنری انگلیسی به فارسیرشد، افزایش، پیشرفت، اثر، حاصل، ترقی، تومور، نمود، نتیجه، روش، گوشت زیادی، چيز زائد
درهمرشدی بلوریcrystal intergrowthواژههای مصوب فرهنگستاندر هم قفل شدن دانههای دو کانی مختلف براثر بلورش همزمان