growthدیکشنری انگلیسی به فارسیرشد، افزایش، پیشرفت، اثر، حاصل، ترقی، تومور، نمود، نتیجه، روش، گوشت زیادی، چيز زائد
میزان رشد شیرخوارinfant growth rateواژههای مصوب فرهنگستانمیزان رشد نوزاد براساس الگویی متأثر از عوامل ژنشناختی و جز آن
سرعت رشد محصولcrop growth rate, CGRواژههای مصوب فرهنگستانمیزان تجمع مادۀ خشک در واحد زمان در واحد سطح زمین
growthدیکشنری انگلیسی به فارسیرشد، افزایش، پیشرفت، اثر، حاصل، ترقی، تومور، نمود، نتیجه، روش، گوشت زیادی، چيز زائد
درهمرشدی بلوریcrystal intergrowthواژههای مصوب فرهنگستاندر هم قفل شدن دانههای دو کانی مختلف براثر بلورش همزمان