آمیزۀ چسبانcushion gum, curing gum, bonding gum, gum stockواژههای مصوب فرهنگستانآمیزهای لاستیکی و نرم و چسبناک برای تعمیر موضعی تایر ازطریق روکشکاری یا چسباندن رویۀ تایر به زیرساخت
آمیزۀ ترمیمیpadding gumواژههای مصوب فرهنگستانآمیزهای مقاوم به گرما که از آن در زیر رویه استفاده میکنند و با کمک آن مَنجید تایر به قطر مورد نظر میرسد
آمیزۀ تعمیرrepair gumواژههای مصوب فرهنگستانآمیزهای زودپخت و نرم و چسبناک که به شکلهای فتیلهای، نواری یا ورقی برای تعمیر موضعی تایر از آن استفاده میشود
سحابی گامGum Nebulaواژههای مصوب فرهنگستانسحابی دایرهشکل و وسیعی در صورتهای فلکی بادبان و کشتیدُم که کالین استنلیگام کشف کرده است
gumدیکشنری انگلیسی به فارسیآدامس، صمغ، چسب، لثه دندان، انگم، قی چشم، درخت صمغ، وسیع کردن، با لثه جویدن، چسب زدن، چسباندن، گول زدن، صمغی شدن