لغتنامه دهخدا
غناظ. [ غ َ / غ ِ ] (ع اِ) غم و اندوه و محنت و مشقت . (از اقرب الموارد). الجهد و الکرب . (تاج العروس ). فعل ذلک غِناظَیک َ (غَناظَیک َ) (علی التثنیة)؛ یعنی اکثر کرد آن کار را تا دشوار کرد بر تو و در مشقت انداخت . (منتهی الارب ). فعل ذلک ...؛