دندهچهارfourth gear, fourthواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی در جعبهدنده که در آن نسبت دور معمولاً در حدود یک است و درنتیجه سرعتها و گشتاورهای ورودی و خروجی جعبهدنده تقریباً یکسان هستند
heardدیکشنری انگلیسی به فارسیشنیدم، شنیدن، گوش کردن، گوش دادن به، پذیرفتن، استماع کردن، درک کردن، اطاعت کردن
heartدیکشنری انگلیسی به فارسیقلب، دل، مرکز، جوهر، ضمیر، رشادت، دل و جرات، مغز درخت، لب کلام، جرات دادن، تشجیع کردن