دست خمstring handواژههای مصوب فرهنگستاندستی که در هنگام تیراندازی زه را به عقب میکشد متـ . دست کشش drawing hand
شبکۀ خانگیhome area network, HANواژههای مصوب فرهنگستانشبکهای درون خانۀ کاربر که افزارههای رقمی شخص را به هم متصل میکند
مرتبة خم جبریorder of an algebraic curveواژههای مصوب فرهنگستانپیشینة درجات جملههای چندجملهایِ معرف خم جبری
سینمای خانگیhome cinema, home theatreواژههای مصوب فرهنگستانتجهیزاتی برای نمایش فیلم در خانه که دارای سامانههای صوتی محیطی شبیه به سینماست
hamدیکشنری انگلیسی به فارسیژامبون، گوشت ران خوک، گوشت ران، ران خوک نمک زده، ران و کفل، تازه کار، ژانبون، مقلد بی ذوق وبی مزه، بطور اغراق امیزی عمل کردن