جانسختیhardinessواژههای مصوب فرهنگستانتوانایی شخص در سازگاری با تغییرات غیرمنتظره در زندگی روزمره و مهار آنها
hardenedدیکشنری انگلیسی به فارسیسخت است، سخت شدن، سخت کردن، سفت شدن، سفت کردن، ماسیدن، تبدیل به جسم جامد کردن
بی پرواییدیکشنری فارسی به انگلیسیdauntlessness, hardihood, hardiness, heedlessness, rashness, recklessness, boldness, foolhardiness
دلیریدیکشنری فارسی به انگلیسیbraveness, bravery, courage, gameness, gaminess, hardihood, hardiness, heroism, nerve, prowess, valiance, valor