چارکنلغتنامه دهخداچارکن . [ ک ِ ] (ص مرکب ) چرکین . شوخگین : هم از اینسان بعید خواهی رفت شوخگن جبه چارکن دستار.مسعودسعد.
خرکنلغتنامه دهخداخرکن . [ خ َ ک َ ] (اِخ ) نام قریه ای بوده است از قرای نیشابور. (از انساب سمعانی ) (از معجم البلدان ).
گورکنلغتنامه دهخداگورکن . [ ک َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین واقع در 27 هزارگزی شمال ضیأآباد و 11 هزارگزی راه شوسه . در کوهستان واقع و سردسیر است . سکنه ٔ آن 160</s