hidدیکشنری انگلیسی به فارسیمخفی شده، مخفی کردن، پنهان کردن، نهفتن، پنهان شدن، مخفی نگاه داشتن، پوشیدن، پوست کندن، ابشتن، خود را پنهان ساختن
خط دویستمتر200 m line,219 yd lineواژههای مصوب فرهنگستانخطی در دویستمتری خط پایان در دویستمتر سرعت که در طول آن حدنصاب دوچرخهسواران ثبت میشود
توزیع خیدوchi square distributionواژههای مصوب فرهنگستانتوزیع احتمال مجموع مربعات تعدادی ثابت از متغیرهای تصادفی مستقل بهنجار/ نرمال استاندارد
مقطع نوع AA-type sectionواژههای مصوب فرهنگستانمدل زمین سهلایهای که در آن مقاومتویژة الکتریکی با عمق افزایش مییابد
توحیدفرهنگ نامها(تلفظ: to(w)hid) (عربی) (در ادیان) یگانه دانستن خدا ؛ اقرار به یگانگی خداوند ،یکتا پرستی ؛ اخلاص؛ (در تصوف) مرحلهای از سلوک در آن ، سالک ذهن خود را از هر چه غیر حق است، خالی میکند و جز به خداوند به چیزی توجه ندارد .