homesدیکشنری انگلیسی به فارسیخانه ها، خانه، وطن، میهن، موطن، اقامت گاه، شهر، بخانه برگشتن، خانه دادن، منزل دادن
ومزلغتنامه دهخداومز. [ وَ ] (ع مص ) جنبانیدن بینی را از خشم ، یا اشاره کردن به بینی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ).