لغتنامه دهخدا
وکم . [ وَ ] (ع مص ) سپرده شدن زیر پای و خورده شدن . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و فعل آن به طور مجهول استعمال شود. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || به سختی راندن کسی را. (اقرب الموارد) (آنندراج ). || اندوه مند گردانیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شکستن