harshestدیکشنری انگلیسی به فارسیسخت ترین، خشن، تند، ناگوار، زننده، ناملایم، درشت، لاغر، عنیف، خشن وضعیف
horsedدیکشنری انگلیسی به فارسیاسب سواری، اسب دار کردن، سوار اسب کردن، اسب دادن به، بالا بردن، برپشت سوار کردن، شلاق زدن، بدوش کشیدن، سواری کردن