houndدیکشنری انگلیسی به فارسیشکارچی، سگ تازی، سگ شکاری، ادم منفور، با تازی شکار کردن، تعقیب کردن، پاپی شدن
پیوند خفانشیchoke jointواژههای مصوب فرهنگستانروشی برای اتصال دو مقطع موجبَر که در آن، بدون وجود پیوستگی فلزی در سطوح داخلی دو بخش موجبَر، انتقال انرژی صورت میگیرد
شبکۀ خانگیhome area network, HANواژههای مصوب فرهنگستانشبکهای درون خانۀ کاربر که افزارههای رقمی شخص را به هم متصل میکند
hauntدیکشنری انگلیسی به فارسیپیروز باشید، امد و شد زیاد، محل اجتماع تبه کاران، مراجعه مکرر، امیزش، پاتوغ، خطور کردن، دیدار مکرر کردن، پیوسته امدن به، تردد کردن، زیاد رفت و آمد کردن در
houndsدیکشنری انگلیسی به فارسیاسب ها، سگ تازی، سگ شکاری، ادم منفور، با تازی شکار کردن، تعقیب کردن، پاپی شدن
houndsدیکشنری انگلیسی به فارسیاسب ها، سگ تازی، سگ شکاری، ادم منفور، با تازی شکار کردن، تعقیب کردن، پاپی شدن