همیوغconjugate 1واژههای مصوب فرهنگستان[زمینشناسی] ویژگی دو گسل یا شکستگی یا رگه که در یک میدان تنشی واحد شگل گرفتهاند و با یکدیگر زاویهای تند میسازند [زیستشناسی] هریک از دو یاختۀ بههمپیوسته در فرایند همیوغی
هوموکواژهنامه آزادهوموک در واقع همان واژه "هوم"است که در منطقه بلوچستان سرح به آن "هوموک "گفته می شودوبه معنای گیاهی است که در رنگرزی مورد استفاده قرار می گیرد و در این منطقه با آن پوست بز جهت استفاده شیر یا آب رنگ می کنند.
عموک بالالغتنامه دهخداعموک بالا. [ ](اِخ ) دهی است از دهستان فشافویه ٔ بخش ری شهرستان تهران . 130 تن سکنه دارد. آب آنجا از قنات و محصول آن غلات و صیفی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
چینهبندی چلیپایی گُردهایhummocky cross stratification, HCSواژههای مصوب فرهنگستاننوعی چینهبندی چلیپایی که در آن سطوح زیرین فرسایشی هستند و شیبی کمتر از 10 درجه دارند
تلدیکشنری فارسی به انگلیسیagglomeration, aggregation, bank, drift, driftage, dune, eminences, hill, hummock, pile
پشتهدیکشنری فارسی به انگلیسیbank, bundle, drift, driftage, dune, embankment, eminences, heap, hill, hillock, hummock, knoll, molehill, mound, rick, ridge, rise