hideدیکشنری انگلیسی به فارسیپنهان شدن، پوست، چرم، پوست خام گاو وگوسفند وغیره، مخفی کردن، پنهان کردن، نهفتن، مخفی نگاه داشتن، پوشیدن، پوست کندن، ابشتن، خود را پنهان ساختن
ideaدیکشنری انگلیسی به فارسیاندیشه، فکر، تصور، انگاره، خاطر، طرز تفکر، طرز فکر، خیال، گمان، خاطره، معنی، نیت، اگاهی، نقشه کار، مراد