روغن حلپذیرsoluble oilواژههای مصوب فرهنگستاننامیزهای پایدار از آب و روغن با غلظت بالا که در عملیات فلزکاری برای روانسازی و خنکسازی و ممانعت از خوردگی به کار میرود متـ . روغن نامیزهای emulsifying oil
استخوانبُری بیکر و هیلBaker and Hill osteotomyواژههای مصوب فرهنگستانبرش پاشنه و وارد کردن گوِهای از استخوان در آن برای اصلاح تغییر شکل استخوان مچ پا
سامانة مهار پسرویhill holder, hill hold control, hill-start assist control, HHC, hill-start assist, HSA, hill-start controlواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای که با ترمزگیری خودکار به مدت چند ثانیه، از حرکت ناخواستة رو به عقب خودرو در سربالاییها جلوگیری میکند اختـ . س. م. پ. HAC
پاشنۀ تیغۀ سوزنswitch heel, blade heel, heel of pointواژههای مصوب فرهنگستانانتهای ثابت تیغۀ سوزن متـ . پاشنۀ سوزن
رینگ روغن پیستونoil control ring, oil scraper ring, scraper ring, oil ringواژههای مصوب فرهنگستانرینگی که در پایینترین شیار پیستون قرار دارد و مانع از نفوذ روغن به محفظۀ احتراق میشود و در حرکت روبهپایین پیستون، روغن را از دیوارۀ سیلندر پاک میکند متـ . حلقۀ روغن پیستون، رینگ روغن، حلقۀ روغن
illدیکشنری انگلیسی به فارسیبیمار، زیان، بطور ناقص، بد، مریض، سوء، ناخوش، ناشی، رنجور، خراب، خسته، علیل، معلول، زیان اور، ببدی، غیر دوستانه، از روی بدخواهی و شرارت
frillدیکشنری انگلیسی به فارسیفرفری، حاشیه چیندار، لذت، چین، زوائد، تزئينات، پیرایه، افراط، تجمل، چیز بیخود یا غیر ضروری، ریشه دار کردن، حاشیه دوختن بر