روغن حلپذیرsoluble oilواژههای مصوب فرهنگستاننامیزهای پایدار از آب و روغن با غلظت بالا که در عملیات فلزکاری برای روانسازی و خنکسازی و ممانعت از خوردگی به کار میرود متـ . روغن نامیزهای emulsifying oil
بی معرفتدیکشنری فارسی به انگلیسیbarbarian, barbarous, caddish, earthy, ignorant, ill-bred, philistine, rapscallion, rude, uncouth, vulgar