جداسازی برخوردیimpingementواژههای مصوب فرهنگستاندر نمونهبرداری هوا، فرایند جمعآوری گازها و ذرات معلق و هواویزها ازطریق قرار دادن جریان گازِ مورد نمونهبرداری در معرض برخورد شدید با یک سطح
حملۀ برخوردی 2impingement attackواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خوردگی فرسایشی موضعی که براثر تلاطم یا برخورد جریان مایع به وجود میآید متـ . خوردگی برخوردی impingement corrosion
جداساز برخوردیimpinger, impingement separatorواژههای مصوب فرهنگستاننوعی افزارۀ نمونهبرداری که از آن برای جمعآوری آلایندههای هوا در جداسازی برخوردی استفاده میشود
فرسایش برخورد مایعliquid-impingement erosionواژههای مصوب فرهنگستانکم شدن سطح یک مادۀ جامد که پیوسته در معرض ضربههای ناشی از قطرات مایع یا بخار است
تجاوزدیکشنری فارسی به انگلیسیaggression, breach, encroachment, impingement, inroad, offense, transgression, trespass, violation
حملۀ برخوردی 2impingement attackواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خوردگی فرسایشی موضعی که براثر تلاطم یا برخورد جریان مایع به وجود میآید متـ . خوردگی برخوردی impingement corrosion
نمونهگیر آبشاریcascade impactorواژههای مصوب فرهنگستانابزاری متشکل از یک دسته صفحات برخوردی (impingement plates) که پشتسرهم قرار گرفتهاند و بهترتیب ذرات درشت و ریز را از هم جدا میکنند