impulseدیکشنری انگلیسی به فارسیضربان قلب، بر انگیزش، ضربت، انگیزه ناگهانی، ضرب، انگیزه دادن به، تکان دادن، بر انگیختن
impulseدیکشنری انگلیسی به فارسیضربان قلب، بر انگیزش، ضربت، انگیزه ناگهانی، ضرب، انگیزه دادن به، تکان دادن، بر انگیختن
دنبالۀ ضربۀ ولتاژtail of voltage impulseواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از ضربۀ ولتاژ که پس از قله روی میدهد
پیشانی ضربۀ ولتاژfront of voltage impulseواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از ضربۀ ولتاژ که پیش از قله روی میدهد