هن و هنلغتنامه دهخداهن و هن . [ هَِ ن ْ ن ُ هَِ ن ن ] (اِ صوت ) کنایه از نفس نفس زدن حاصل از خستگی و یا بیماری است .
زمان برخوردگاهintercept timeواژههای مصوب فرهنگستانزمان بهدستآمده از برخورد محور زمان با خط برازشی به دادههای امواج شکست مرزی در نمودار زمان ـ مسافت
زمان میاندوسبزintergreen timeواژههای مصوب فرهنگستانمدت زمان تخلیۀ تقاطع که از پایان چراغ سبز یک طرف تا شروع چراغ سبز طرف دیگر را در بر میگیرد
inدیکشنری انگلیسی به فارسیکه در، به، از، با، بر حسب، توی، در ظرف، بالای، روی، هنگام، در توی، اندر، نزدیک، بطرف، نزدیک ساحل