planeدیکشنری انگلیسی به فارسیسطح، هواپیما، صفحه، پرواز، سطح تراز، جهش شبیه پرواز، رنده کردن، با رنده صاف کردن، صاف کردن، مسطح، مستوی، صاف، هموار
صفحۀ بیناخاریinterspinous plane, planum interspinale, interspinal plane, Lanz lineواژههای مصوب فرهنگستانصفحهای که دو خار تهیگاهی بالایی را به هم وصل میکند