عبور بیضررinnocent passageواژههای مصوب فرهنگستانعبوری که در نتیجۀ آن ضرر و زیان و تهدیدی متوجه امنیت و منافع ملی کشور ساحلی نشود
حننلغتنامه دهخداحنن . [ ح َ ن َ ] (ع اِ) کوکال . (منتهی الارب ). گوگال . (ناظم الاطباء). جُعَل . (اقرب الموارد) (محیط المحیط).
حنینلغتنامه دهخداحنین . [ ] (اِ) نیمتنه ٔ پیشواز. (فرهنگ نظام قاری ) : مائیم به جامه خانه ٔ دهر مدام نی همچو حنین و نی چو الباغ تمام . نظام قاری .که مرا نیست بدوران چو حنین و چکمه بمثال یقه زآن رو بقفاافتادم . <p class="aut
حنینلغتنامه دهخداحنین . [ ح َ ] (ع ص ) آرزومندی . شوق . (اقرب الموارد). || ناله . (منتهی الارب ) : حاسدا تا من بدین درگاه سلطان آمدم برفتادت غلغل و برخاستت ویل و حنین . منوچهری .خواجه اندر آتش درد و حنین صد پراکنده همی گفت اینچ
حنینلغتنامه دهخداحنین . [ ح ِن ْ نی ] (ع اِ) حَنین . اسم است جمادی الاولی و جمادی الاخره را و با الف و لام نیز آید. (از اقرب الموارد). ج ، اَحِنّه ، حنون ، حنائن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به حَنین شود.
خالیدیکشنری فارسی به انگلیسیdevoid, bare, barren, blank, empty, inane, unoccupied, vacant, vacuous, void, windy
تهیدیکشنری فارسی به انگلیسیbarren, blank, empty, inane, jejune, null, spent, vacant, vacuous, void, windy, devoid
پوچدیکشنری فارسی به انگلیسیabsurd, airy, blank, empty, frothy, hokum, hollow, inane, meaningless, null, phantom, rubbish, tinsel, trumpery, vacuous, vain, windy
بی معنیدیکشنری فارسی به انگلیسیabsurd, crap, empty, fandango, hokum, inane, inexpressive, insignificant, meaningless, nonsensical, pointless, purposeless, senseless, senselessly, trumpery, unmeaning, vacuous