inbreedingدیکشنری انگلیسی به فارسیهمبستگی، درون همسری، تخم کشی از جانوران همتیره، تولید و تناسل در میان هم نژادها
خویشآمیزیinbreedingواژههای مصوب فرهنگستانآمیزش بین جمعیتهای گیاهی و جانوری که از نظر ژنشناختی به هم نزدیکاند، شامل خودگشنی و آمیزش خواهروبرادری و آمیزش با زادگان و نیاها
ضریب خویشآمیختگیinbreeding coefficient, coefficient of inbreeding, Wright’s inbreeding coefficientواژههای مصوب فرهنگستانمیزان احتمال همسان بودن دو دگرۀ یک ژن که از نیای مشترک هر دو والد به ارث میرسد
اُفت خویشآمیختگیinbreeding depressionواژههای مصوب فرهنگستانکاهش توانمندی در رشد و بقا و باروری که نتیجۀ یک یا چند نسل خویشآمیزی است