25 فرهنگ
همه
دقیق
آوا
مشابه
متن
آغاز
قافیه
همه
دیکشنری
مترادف
طیفی
آزاد
+
درپیوند
incarcerates
اسجن
imprisonments
سجن
محتبس
prisoned
بیشتر بدانید
ورشو (شهر)
جدلان
بچهها کنار حوض نشسته بودند و داشتند آب به سر و روی هم میپاشیدند.
خط طوقی
تناسل
پرت و پلا گفتن
جستوجوی دقیق
incarcerated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زندانی، زندانی کردن، حبس کردن، در زندان نهادن
جستوجوی همآوا
incarcerates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجازات، زندانی کردن، حبس کردن، در زندان نهادن