درز پیشیincisive sutureواژههای مصوب فرهنگستانخط اتصال پیشبَرواره با بَرواره که معمولاً در هنگام تولد مشاهده میشود، اما ممکن است تا بزرگسالی نیز وجود داشته باشد متـ . درز بُرندهای درز پیشبَروارهای premaxillary suture
گودی پیشیincisive fossaواژههای مصوب فرهنگستانفرورفتگیای در خط میانی کام استخوانی در پشت دندانهای پیش که مدخل مجراهای بُرندهای در آن ناحیه قرار دارد متـ . گودی بُرندهای
دندان پیشincisor tooth, incisor, incisive tooth, dens acutus, dens incisivusواژههای مصوب فرهنگستانهریک از چهار دندانی که دارای لبۀ بُرنده هستند و در طرفین خط میانی در هر قوس دندانی قرار دارند متـ . دندان بُرنده
درز پیشیincisive sutureواژههای مصوب فرهنگستانخط اتصال پیشبَرواره با بَرواره که معمولاً در هنگام تولد مشاهده میشود، اما ممکن است تا بزرگسالی نیز وجود داشته باشد متـ . درز بُرندهای درز پیشبَروارهای premaxillary suture
گودی پیشیincisive fossaواژههای مصوب فرهنگستانفرورفتگیای در خط میانی کام استخوانی در پشت دندانهای پیش که مدخل مجراهای بُرندهای در آن ناحیه قرار دارد متـ . گودی بُرندهای
دندان پیشincisor tooth, incisor, incisive tooth, dens acutus, dens incisivusواژههای مصوب فرهنگستانهریک از چهار دندانی که دارای لبۀ بُرنده هستند و در طرفین خط میانی در هر قوس دندانی قرار دارند متـ . دندان بُرنده
نافذدیکشنری فارسی به انگلیسیeffective, incisive, penetrating, penetrative, pervasive, searching, trenchant
برندهدیکشنری فارسی به انگلیسیbearer, biting, gainer, incisive, keen, winning, remover, trenchant, victor, victorious, winner
تیزدیکشنری فارسی به انگلیسیacute, biting, fine, incisive, keen, penetrative, reedy, salient, sharp, supple, trenchant
حاددیکشنری فارسی به انگلیسیacute, consuming, crucial, desperate, dire, drastic, excruciating, hot, incisive, intense, vehement