رضایت آگاهانهinformed consentواژههای مصوب فرهنگستانتوافق میان پزشک و بیمار برای آغاز درمانی خاص بر پایۀ اطلاع یافتن کامل بیمار از گزینههای مختلف درمانی
informerدیکشنری انگلیسی به فارسیخبر رسان، خبرچین، اگاهگر، کاراگاه، جاسوس، خبر بر، خبر دهنده، مبلغ، سخن چین