inhibitedدیکشنری انگلیسی به فارسیمهار، ممنوع کردن، منع کردن، مانع شدن، باز داشتن و نهی کردن، از بروز احساسات جلوگیری کردن
دیرانزالیdelayed ejaculation, retarded ejaculation, inhibited ejaculationواژههای مصوب فرهنگستانتأخیر قابلتوجه در انزال یا انزال نداشتن یا بهندرت انزال داشتن متـ . انزال دیررس