sprinkleدیکشنری انگلیسی به فارسیبپاشید، ترشح، ریزش نم نم، چکه، پاشیدن، ترشح کردن، گلنم زدن، اب پاشی کردن
tinkleدیکشنری انگلیسی به فارسیشبکه کردن، جرنگ جرنگ، صدای جرنگ، صدای جرنگ جرنگ کردن، طنین داشتن، دارای طنین کردن