دوپوستگیinterrupted pourواژههای مصوب فرهنگستاندرز قابلِرؤیتی در محل اتصال دو سطح افقی قطعۀ ریختگی که ممکن است کامل یا در قسمتی به هم جوش خورده باشد
پیرش گسستهinterrupted agingواژههای مصوب فرهنگستانپیرش آلیاژ در دو یا چند عملیات حرارتی بهطوریکه در پایان هر عملیات ماده تا دمای محیط سرد میشود
جریان ناپیوستهinterrupted flowواژههای مصوب فرهنگستانجریان عبوری که به علت وجود چراغ راهنمایی یا تابلوهای ایست و رعایت حقّ تقدّم بهصورت دورهای قطع میشود
سردایش گسستهinterrupted quenchingواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن قطعه را درحالیکه هنوز دمایی بالاتر از دمای محیط سردایش دارد، از آن خارج میکنند و در سامانۀ سردایش دیگری با سرعت سرمادهی متفاوت قرار میدهند
uninterruptedدیکشنری انگلیسی به فارسیبدون وقفه، بی وقفه، مداوم، مستمر، پیوسته، متوالی، مسلسل، غیر منقلع، قطع نشده