inventoriesدیکشنری انگلیسی به فارسیموجودی، فهرست، فهرست موجودی، سیاهه، فهرست اموال، دفتر دارایی، صورت کالا
موجودی چندبارمصرفrecycled inventoriesواژههای مصوب فرهنگستانکالاهایی که عمر مفید نسبتاً محدودی دارند، ولی در امور خانهداری بارها از آنها استفاده میشود
موجودی یکبارمصرفnon-recycled inventoriesواژههای مصوب فرهنگستاناقلامی که در طی امور جاری خانهداری مصرف میشوند
موجودی چندبارمصرفrecycled inventoriesواژههای مصوب فرهنگستانکالاهایی که عمر مفید نسبتاً محدودی دارند، ولی در امور خانهداری بارها از آنها استفاده میشود
موجودی یکبارمصرفnon-recycled inventoriesواژههای مصوب فرهنگستاناقلامی که در طی امور جاری خانهداری مصرف میشوند