jibsدیکشنری انگلیسی به فارسیجیب، دهان، لب زیرین، حرف، وقفه، ارواره، بادبان سه گوش جلو کشتی، واخوردن، نوسان کردن
heapsدیکشنری انگلیسی به فارسیکوه ها، پشته، توده، کومه، کپه، انبوه، گروه، جمعیت، پر کردن، توده کردن، خرمن کردن
یاختة بنیادی بستوان القایی،یاختة بستوانیدهinduced pluripotent stem cellواژههای مصوب فرهنگستانهر یاختة تمایزیافته یا در جریان متمایز شـدن که با القا به وضعیت بستوانـی بـرگردانده میشود ختـ . بستوانیده iPS cell, iPSC
ipso factoدیکشنری انگلیسی به فارسیipso حقوقی، بالفعل، بواسطه ماهیت خود فعل، در نفس خود، عضویت خود بخودی