heapsدیکشنری انگلیسی به فارسیکوه ها، پشته، توده، کومه، کپه، انبوه، گروه، جمعیت، پر کردن، توده کردن، خرمن کردن
خسوفlunar eclipseواژههای مصوب فرهنگستانپنهان شدن ماه در سایۀ زمین وقتی که زمین بین ماه و خورشید است که به سه صورت جزئی و کلی و نیمسایهای رخ میدهد متـ . مَهگرفت، ماهگرفتگی
خورگرفت حلقویannular eclipseواژههای مصوب فرهنگستانخورگرفتی که در زمان اوج ماه رخ میدهد و در این زمان قطر ظاهری ماه کوچکتر از خورشید است و در میانۀ گرفت (mid-eclipse) حلقهای از قرص خورشید در اطراف ماه دیده میشود متـ . گرفت حلقوی
بیضی اختلافمنظرparallactic ellipseواژههای مصوب فرهنگستانبیضی کوچکی که جابهجایی سالانۀ هر ستارۀ نزدیک به خورشید را نسبت به ستارههای دور براثر اختلافمنظر ناشی از حرکت انتقالی زمین نشان میدهد
بیضی جریانcurrent ellipseواژههای مصوب فرهنگستاننمایش نگاشتاری یک جریان چرخان که در آن بردارهای شعاعی و زوایای برداری جهت و سرعت جریان را در زمانهای مختلف یک چرخة کشندی نشان میدهند