زبان کنترل کار
کنترل، بازرسی، کاربری، باز بینی، کنترل کردن، نظارت کردن، تنظیم کردن
به دست آوردن کنترل
کنترل موجودی
خود کنترلی، خود داری، مسک نفس، کف نفس، قوه خودداری
کنترل چوب