hauntingدیکشنری انگلیسی به فارسیفراموش نشدنی، خطور کردن، دیدار مکرر کردن، پیوسته امدن به، تردد کردن، زیاد رفت و آمد کردن در
مرحلۀ گرهخیزیjointing stageواژههای مصوب فرهنگستانمرحلهای از رشد غلات که در آن طول میانگرههای ساقه افزایش مییابد
پوستهپوسته شدنexfoliation, spalling, scaling 2, desquamation, sheeting, sheet jointingواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن پوستهها یا ورقهای هممرکز از سنگ جدا میشود متـ . پوستهپوسته 1
پوستهپوسته شدنexfoliation, spalling, scaling 2, desquamation, sheeting, sheet jointingواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن پوستهها یا ورقهای هممرکز از سنگ جدا میشود متـ . پوستهپوسته 1