جیغوتلغتنامه دهخداجیغوت . [ج َ / ج ِ ] (اِ) توبره ای که از لیف کنند. توبره و سبدی که از لیف سازند. (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). توبره و سبدی که از لیف بافند. (برهان ) : غم عیال نبود و غم تبار نبوددلم بر آستن آکنده بود چون جیغ
زغادلغتنامه دهخدازغاد. [ زَغ ْ غا ] (ع ص ) نهر زغاد؛ جوی بسیارآب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
subjugateدیکشنری انگلیسی به فارسیتحت تعقیب قرار دادن، مطیع کردن، تحت انقیاد در اوردن، منکوب کردن، تسلیم کردن