توجیه 2justificationواژههای مصوب فرهنگستانآنچه بهعنوان دلیل برای اثبات یا دفاع از ادعا یا رفتاری ارائه شود
توجیه استنتاجیinferential justificationواژههای مصوب فرهنگستانتوجیهی که در آن یک باور بهواسطة باور دیگری موجه میشود
توجیه بومشناختیecological justificationواژههای مصوب فرهنگستانارائۀ دلیل مبنی بر ضرورت حفظ طبیعت بهطوریکه بقای حیات انسان را امکانپذیر سازد
توجیه قاطعconclusive justificationواژههای مصوب فرهنگستانتوجیهی که در آن برای یک فعل یا باور مشخص دلایلی ارائه میشود که وزن نتیجه را چنان افزایش میدهد که نیاز به ارائة ادلة بیشتر نیست
توجیه غیراستنتاجیnon-inferential justificationواژههای مصوب فرهنگستانتوجیهی که در آن موجه بودن یک باور متکی بر باور دیگر نیست بلکه یا بهخودیخود موجه است یا بر منابعی مانند احساس و ادراک و حافظه استوار است که بینیاز از توجیهاند
توجیه استنتاجیinferential justificationواژههای مصوب فرهنگستانتوجیهی که در آن یک باور بهواسطة باور دیگری موجه میشود
توجیه بومشناختیecological justificationواژههای مصوب فرهنگستانارائۀ دلیل مبنی بر ضرورت حفظ طبیعت بهطوریکه بقای حیات انسان را امکانپذیر سازد
توجیه غیراستنتاجیnon-inferential justificationواژههای مصوب فرهنگستانتوجیهی که در آن موجه بودن یک باور متکی بر باور دیگر نیست بلکه یا بهخودیخود موجه است یا بر منابعی مانند احساس و ادراک و حافظه استوار است که بینیاز از توجیهاند