کوهدلغتنامه دهخداکوهد. [ ک َ هََ ] (ع ص ) مرد لرزه زده از پیری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). مرد لرزه زده و مرتعش از پیری . (ناظم الاطباء).
قاحدلغتنامه دهخداقاحد. [ ح ِ ] (ع ص ) از اتباع واحد است . (منتهی الارب ). تنها. (ناظم الاطباء). واحد قاحد. (منتهی الارب ).
قاحطلغتنامه دهخداقاحط. [ ح ِ ] (ع ص ) روزگار سخت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ، قواحط: زمن قاحط. (منتهی الارب ).
قاعدلغتنامه دهخداقاعد. [ ع ِ ] (ع ص ) جالس . نشسته . (غیاث ). نشیننده . مقابل قائم : گر به خدمت قائمی خواهی منم ور نمی خواهی به حسرت قاعدی . سعدی .|| آنکه بجنگ نشده است ، مقابل مجاهد : فضل اﷲ المجاهدین علی ا