keelsدیکشنری انگلیسی به فارسیزبان ها، صفحات آهن ته کشتی، تیر ته کشتی، حمال کشتی، کشتی زغال کش، افتادن، دلسرد شدن، وارونه شدن، وارونه کردن، خنک شدن، خنک کردن، مانع سررفتن دیگ شدن، واژگون شدن
cellsدیکشنری انگلیسی به فارسیسلول ها، سلول، پیل، خانه، یاخته، حجره، باطری، حفره، زندان تکی، سلول یکنفری
skillsدیکشنری انگلیسی به فارسیمهارت ها، مهارت، کاردانی، چیره دستی، استادی، ورزیدگی، تردستی، هنرمندی، سررشته، زبر دستی، سامان، عرضه