هیچ چیز نمی دانم، منکر وجود خدا
می دانم، دانستن، شناختن، خبر داشتن، اگاه بودن
نمی دانم
از هم جدا شدن
همه می دانند
دانش فنی، فوت و فن، اطلاع، معلومات خاص، کاردانی
حزب دانستن هیچ چیز
آگاه باشید
تصدیق
پیش بینی، از پیش دانستن، از غیب اگاهی داشتن