کیدوزلغتنامه دهخداکیدوز. [ ک ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان زمج است که در بخش ششتمد شهرستان سبزوار واقع است و 995 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
قودوسلغتنامه دهخداقودوس . [ ] (معرب ، اِ) قومانوس . قوردووسیوس . قوریدالیس فربیون است . (فهرست مخزن الادویه ).
قدوسلغتنامه دهخداقدوس . [ ق َ ] (ع ص ) پیش آینده .گویند: هو قدوس بالسیف ؛ ای قدم به . (منتهی الارب ).
قدوسلغتنامه دهخداقدوس . [ ق ُدْ دو ] (اِخ ) مسکن سماوی خدا است . (کتاب مزامیر 102:19 و کتاب اشعیاء 63:15 مقابل مزامیر 36:<s
قدوسلغتنامه دهخداقدوس . [ ق ُدْ دو ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . (منتهی الارب ). قدوس سبوح ، رب الملائکة و الروح . یکی ازصفات خدای تعالی است که مکتوب بازوهای قدوس او. (کتاب مزامیر 98:1 و کتاب اشعیاء <span class="hl" di
بزرگداشتدیکشنری فارسی به انگلیسیcelebration, commemoration, esteem, gala, homage, jubilee, kudos, veneration, obeisance, tribute
ستایشدیکشنری فارسی به انگلیسیadmiration, admiration, adulation, applause, commendation, compliment, credit, eulogy, exaltation, kudos, praise, veneration