leadsدیکشنری انگلیسی به فارسیمنجر می شود، سرب، هدایت، رهبری، تقدم، سبقت، مدرک، شاقول گلوله، سر پوش، پیش افت، راه آب، راهنمایی، رهبری کردن، سوق دادن، هدایت کردن، سرب پوش کردن، با سرب اندودن، بردن، بران داشتن، راهنمایی کردن
loutsدیکشنری انگلیسی به فارسیلوت ها، ادم نادان و نفهم، ادم بی دست و پا، ریشخند کردن، سرفرود آوردن، بیشعور دانستن، ولگردی کردن