صاحبمنصب رفتنیlame duckواژههای مصوب فرهنگستانمقام مسئولی که جانشین او مشخص شده است و هفتههای آخر مسئولیتش را میگذراند متـ . رفتنی
تیغه 6slide 1, lame (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانصفحۀ شیشهای که نمونۀ مورد مطالعۀ میکروسکوپی را بر روی آن قرار دهند
inflamesدیکشنری انگلیسی به فارسیفریاد می زند، عصبانی و ناراحت کردن، ملتهب کردن، بر افروختن، دارای اماس کردن، اتش گرفتن، مشتعل کردن، سوزش کردن، سوزش دادن، به هیجان اوردن، سو زاندن
blamesدیکشنری انگلیسی به فارسیسرزنش می کند، مقصر دانستن، سرزنش کردن، ملامت کردن، عیب جویی کردن از، انتقاد کردن، گله کردن، لکه دار کردن، عتاب کردن
enflamesدیکشنری انگلیسی به فارسیenflames، بر افروختن، دارای اماس کردن، ملتهب کردن، اتش گرفتن، عصبانی و ناراحت کردن، به هیجان اوردن