اتصال رویهمlap jointواژههای مصوب فرهنگستاننوعی اتصال که در آن دو قطعه بهصورت تقریباً موازی در قسمتی از کناره بر روی هم قرار میگیرند
لوـ لوlo-lo, lift-on lift-offواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بارگیری و تخلیه، بهویژه در کشتیهای بارگُنجی، که در آن از جرثقیل برای جابهجایی بار استفاده میشود
دور افتخار1lap of honour/lap of honorواژههای مصوب فرهنگستاندور ابراز شادی تیم یا ورزشکاران فاتح در زمین یا راهه/ پیست
دور آخرbell lapواژههای مصوب فرهنگستانآخرین دور در مسابقاتی، مانند دوومیدانی و دوچرخهسواری، که با صدای زنگ اعلام میشود
دور افتخار2victory lapواژههای مصوب فرهنگستاندر دوومیدانی، دور ابراز شادی دونده یا، در مواد امدادی، دوندگان فاتح
اتصال رویهم بالهایflanged lap jointواژههای مصوب فرهنگستاننوعی اتصال رویهم که در آن دستکم یکی از قطعههای اتصال بالهای است
کیسة کفچارگوشblock-bottom bagواژههای مصوب فرهنگستانکیسهای کاغذی یا پلاستیکی که اتصالی لبرولب (lap joint) در هر جانب دارد و کف آن با تا زدن بهصورت خشت ششگوش تختی درمیآید که اجزای آن در مرکز به هم میرسند
lapدیکشنری انگلیسی به فارسیدامن، محل نشو ونما، دامن لباس، لبه لباس، لیس زدن، شلپ شلپ کردن، حریصانه خوردن، با صدا چیزی خوردن، تاه کردن، پیچیدن
overlapدیکشنری انگلیسی به فارسیهمپوشانی، رویهم افت، روی هم افتادن، رویهم افتادن، اصطکاک داشتن، اشتراک داشتن