ژلگاوالغتنامه دهخداژلگاوا. [ ژِ ] (اِخ ) نام کنونی شهر میتو در لتونی ، پایتخت قدیم کورلاند روسیه ، دارای 28000 تن سکنه .
لاوالغتنامه دهخدالاوا. [ وَل ْ لاه ] (ع ق مرکب ) نه بخدا. نه سوگند با خدای . قید نفی است بجای هرگز و ابداً : هرچه در شرط جوانمردی باشد بدهدهیچکس دیده جوانمرد چنین ، لاواﷲ. فرخی .لاواﷲ کاین بساط معمورنطعی است که نیست قطع ازو دور
لاوهلغتنامه دهخدالاوه .[ وَ / وِ ] (اِ) لابه . چرب زبانی . لامانی . لابه گری . تملق . (برهان ). چاپلوسی . (لغت نامه ٔ اسدی در کلمه ٔ لامانی ). تبصبص : اما عاقلتر از او در جوال افتعال غماز و نمام شده اند و به محال و عشوه و لاوه ٔ ایشان
لاویلغتنامه دهخدالاوی . (اِخ ) نام یکی از دوازده سبط یعقوب . نام پسر سومین یعقوب است از لیئه و جهت نامیده شدنش به این اسم این بود که گفت الان شوهرم با من قرین خواهد شد (پیدایش 29:34) علی الجملة لاوی و برادر وی شمعون بودند که
لاویلغتنامه دهخدالاوی . (اِخ ) پرُوَنسال . مستشرق فرانسوی صاحب کتاب «اسپانیای مسلمان در قرن دهم میلادی ». (الحلل السندسیة ج 1 و 2).